بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

آقائی که شما باشی

 

 "پس ِ آن‌همه خاطره‌ی بوی نا گرفته، امشب چه‌کار که این عسلی ِ چشم ِ تو با ما نکرد.
اگر رختِ خدایی بر ِ ما بود، دو خط هم گوشه‌ی کتاب می‌نوشتیم رفتن معصیت است، و هُم لایَدرِکون یا هرچی".