می گفت:بالاخره یک روزی هم یکی باید بردارد چیزی بنویسد در ستایش آقاهای چهلوچندسالهی موجوگندمی. یکی که مجالاش را داشته باشد، واژگاناش مجال توصیف چهلوچندسالهگی را داشته باشند جملاتاش استواری و قوامِ چهلوچندسالهگی را داشته باشند. که اصلن یکی باید بردارد بنویسد که چهجوری مینشیند روی مبل، خوشقامت، تکیه میدهد عقب، چارشانهگیش عرض مبل را پر میکند، دستهایش را میگذارد روی دستهها، قرص و مطمئن، شوخ و سرزنده نگاهت میکند که چی تو چشمات قایم کردی دختر.