..."و تنهایی مثل ِ لعنتی ترینْ مار ِدنیا،سرش را می کُند توی ِسوراخم" .
حالا چرا لعنتی ترین ؟تنهایی همیشه هم انقدر لعنتی نیستا بانو ...
تو کیستی بالائی ؟
تنها؟شما؟چرا اینطور برداشت نمیشه؟تنهایی ولی گاهی آرامش بخشه باید با مارش دوست شد.
برای ِ درختچه فرق داردبلبل میوه اش را بخوردیا کرمدرختتنهاست"علیرضا روشن"
در زدمکسی در خانه نبودبه خانه رفتمکسی در نزد"علیرضا روشن"
باز خوبه، برای ما سرشو در نمیاره لعنتی!
تنهایی وقتی لعنتی است که توی سوراخت پر باشد از آدم ولی بیاید صااااااااااااف تو را نیش بزند....این یعنی خیلی تنهایی
تنهایی بعضی وقتا خوبه اما این ماره اخر میاد بیرون نگران نباش
دالی هم میکنه؟
لعنتی...
و لا مذهب ارضا هم نمیشود...
گاهیآب یک گوشه ای راکد می شودزلالدلش برای پرنده ها غنج می روددلش می خواهد پری قصه ها بیاید کنارش بنشیندچهره زیبایش را در او ببیندانتظار می کشدانتظارانتظاربعد کم کم مردم می آیندخستهگرفتهعصبانیحریصدستهایشان را در برکه می شویندصورتشانآب می گوید بگذار بشویندبه آنها صفا می دهمروشنشان می کنمآنها با صفا نمی شوندروشن نمی شوندتمیز نمی شوندحالا آب کثیف شدهخسته استعصبانی استمدام باید بشنوداه چقدر این آب کثیف استدست نزنآب دلش گرفته می خواهد توی زمین فروبروددر اعماق تاریک زمینپاکی ازدست رفته اش را باز پیدا کندچقدر دلش برای کرمهای خاکی بی آزار تنگ شدهبرای موشهای کوری که تو را فقط لمس می کنندلبخند می زنند و می گذرند ...
۱۰۰٪ مقصری ........ مار بیاد سراغ سوراخ آدم اونوخت خونسرد بشینی تا بره توش !!!
دیگر خودم نیستمتمام ِ من تنهاییست
سلام بانو جانمن از خواننده های خیلی قدیمیت بودمنمی دونم منو یادت میاد یا نهدوباره برگشتم به کلبه ی متروکه امخوشحال می شوم بهم سر بزنی
و من حواسم را پرت میکنم همچنان..
ای بابا چرا نام و نشون من نیومده توو کامنت اولی بانو ؟
مار هم مارهای قدیم
حالا چرا لعنتی ترین ؟
تنهایی همیشه هم انقدر لعنتی نیستا بانو ...
تو کیستی بالائی ؟
تنها؟شما؟
چرا اینطور برداشت نمیشه؟
تنهایی ولی گاهی آرامش بخشه باید با مارش دوست شد.
برای ِ درخت
چه فرق دارد
بلبل میوه اش را بخورد
یا کرم
درخت
تنهاست
"علیرضا روشن"
در زدم
کسی در خانه نبود
به خانه رفتم
کسی در نزد
"علیرضا روشن"
باز خوبه، برای ما سرشو در نمیاره لعنتی!
تنهایی وقتی لعنتی است که توی سوراخت پر باشد از آدم ولی بیاید صااااااااااااف تو را نیش بزند....این یعنی خیلی تنهایی
تنهایی بعضی وقتا خوبه اما این ماره اخر میاد بیرون نگران نباش
دالی هم میکنه؟
لعنتی...
و لا مذهب ارضا هم نمیشود...
گاهی
آب یک گوشه ای راکد می شود
زلال
دلش برای پرنده ها غنج می رود
دلش می خواهد پری قصه ها بیاید کنارش بنشیند
چهره زیبایش را در او ببیند
انتظار می کشد
انتظار
انتظار
بعد کم کم مردم می آیند
خسته
گرفته
عصبانی
حریص
دستهایشان را در برکه می شویند
صورتشان
آب می گوید بگذار بشویند
به آنها صفا می دهم
روشنشان می کنم
آنها با صفا نمی شوند
روشن نمی شوند
تمیز نمی شوند
حالا آب کثیف شده
خسته است
عصبانی است
مدام باید بشنود
اه چقدر این آب کثیف است
دست نزن
آب دلش گرفته
می خواهد توی زمین فروبرود
در اعماق تاریک زمین
پاکی ازدست رفته اش را باز پیدا کند
چقدر دلش برای کرمهای خاکی بی آزار تنگ شده
برای موشهای کوری که تو را فقط لمس می کنند
لبخند می زنند و می گذرند ...
۱۰۰٪ مقصری ........ مار بیاد سراغ سوراخ آدم اونوخت خونسرد بشینی تا بره توش !!!
دیگر خودم نیستم
تمام ِ من تنهاییست
سلام بانو جان
من از خواننده های خیلی قدیمیت بودم
نمی دونم منو یادت میاد یا نه
دوباره برگشتم به کلبه ی متروکه ام
خوشحال می شوم بهم سر بزنی
و من حواسم را پرت میکنم همچنان..
ای بابا چرا نام و نشون من نیومده توو کامنت اولی بانو ؟
مار هم مارهای قدیم