راس میگی خرگوشه باید انقدر سرشو بکوبه به دیوار جعبه، انقدر کسی نره سراغش که درش بیاره، که خسته شه، که خوابش ببره. که یاد بگیره، وقتی قراره تو جعبه بمونه، باید بمونه.
مثه بچه ای که از خواب بیدار میشه میبینه مامانش نیست...میاد دم خونه میشینه گریه میکنه انقدر گریه میکنه و مامانش نمیاد که همونجا خوابش میبره...آی من انقدر این صحنه رو دیدم و دلم سوخته برای بچه هه....آی انقدر به مامانه فحش دادم... خرگوشه خر،گوشه...خر دل که نیست....فرقی با بچه ادمیزاد نداره...انتظار لعنتی آدم و عالمو میچزونه
مثه بچه ای که از خواب بیدار میشه میبینه مامانش نیست...میاد دم خونه میشینه گریه میکنه انقدر گریه میکنه و مامانش نمیاد که همونجا خوابش میبره...آی من انقدر این صحنه رو دیدم و دلم سوخته برای بچه هه....آی انقدر به مامانه فحش دادم...
خرگوشه خر،گوشه...خر دل که نیست....فرقی با بچه ادمیزاد نداره...انتظار لعنتی آدم و عالمو میچزونه
اگه قرار بود بفهمه که خرگوش نمیشد
مدت هاس سر به میله می زنیم هنوز هم عادت نکرده ایم که بخوابیم
شاید خواب برای همیشه از چشم من دور شده است
و اگر سری برای کوبیدن بماند ...
هه
من ک هیچ وقت هم یاد نمیگیرم ک باید بمونم و فقط با بهونه گیری خودمو عذاب میدم ...
گاهی آدم آروم میشینه یه گوشه
ولی دلش داره خودشو میکوبه به
در و دیوار
سعی می کنی آروم و خونسرد باشی
اما نمی شه
نمی شه
بعد فقط نفس عمیق می کشی و
یادمه بهم می گفت پاهاتو تکون نده عصبی میشم...
فرقی هم اگر بکند...
من از راه و رسم ارشیوت سر نمیارم
گیجم میکنه
چراااااااااااااااا؟
تلخ بود..نبود؟