« روا نبود ما محض حیابهچشمی و خاطرخواهی...دلِ سرمایِ سپیدهنزدهی سهماهِ پاییز، هفت فرسخ راهْ پشتِ وانتِ بیحفاظِ آقاهیبت سگلرزه بزنیم،شما خجسته آنجلو «شیرخدا» گوشکنید، آخرش بشوید مَحرم ِآقاهیبت! » ..
بد دورانی شده خواهر
وقتی رفت رفته دیگه گله کردن چه فایده گله فقط آدم رو کوچیک میکنهمرد باید با سیگارش درد دل کنه فقط ...
بانو بیا بزن تو کار نمایشنامه نویسی همین دو جمله کوتاهت مرا برد به کل سریال های قدیمی ریز و درشت
بمیرم الاهی...دلم گرفت
بد دورانی شده خواهر
وقتی رفت
رفته
دیگه گله کردن چه فایده
گله فقط آدم رو کوچیک میکنه
مرد باید با سیگارش درد دل کنه
فقط ...
بانو
بیا بزن تو کار نمایشنامه نویسی
همین دو جمله کوتاهت مرا برد به کل سریال های قدیمی ریز و درشت
بمیرم الاهی...دلم گرفت