بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

نامه هایی که نمی رسند و سلام (یک ـ چار)

 

 

 

مرد خفته در بسترم هم در تاریکی مرا بهتر می شناسد. 

 

 

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
absolution 1 دی 1391 ساعت 01:50

همین شبهایی که می آیند...

رحمان 1 دی 1391 ساعت 11:40 http://1nakhsigar.blogsky.com/

برتو چه می رود
موجی سینوسی
بر نوشته هایت حاکم شده
از چیزی می ترسی؟
این نوشته آنه خوده خودت است
چند وقت بود
خودت نبودی
برتو چه می رود؟
من این تو را دوست دارم

(...) 1 دی 1391 ساعت 16:26 http://www.waitor.blogfa.com

وقتی به آرامی شروع به مردن میکنی را خواندم...میدانی خیلی وقت است من هم همان ام که گفتی...نمیدانم؟!...یعنی این ها نشانه های مردن است؟!...کتاب های به خاک سپرده...جمله هایی که دیگر نیست..."شما چه زیبا سخن میرانید های مرده"...نمیدانم ...این روزها اینقدر میخوابم که نمیدانم شاید مرده باشم...

ها ای پست الان ینی چه؟

تنم را حراج می کنم
مثل درخت لختی که در زمستان تنش را برای گنجشکان حراج کرده
بی نوا فکر می کند گنجشکان می توانند دوباره باردارش کنند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد