«آقاجانمان خاکِبرگِ تازه و کودِ نمور اسب و خر و استر داده پای هرچه یاس بود و اطلسی، قوّهی اولِ بهار. رتبهرت چیده پشتِ هرّهی آفتابگیر پنجره؛ خیر سرمان باصفا شود حظ کنیم. آب که میدهند انگار پشکل بودادهاند کنج بهارخواب. عیال هم که هزار اللـهاکبر. مالِ حلال بوده، خیالِ آسوده؛ چشم بد دور ساخته به تنوجانشان، سجافِ دامن ِ آبستنی بهزور هممیآید.
سر که به بستر میبریم، از رایحهی اتاق و قامتِ عیال، دور از جانتان پنداری مادهگاو بغل گرفتهایم».
موزیک وبلاگ عالیه بانو ...
و اما مطلب :
یه لحظه یاد یه زن روستایی افتادم که با دو زن بودن شوهرش میساخت و تازه قربون صدقشم میرفت!
و چقدرم خدارو شکر میکرد که شوهرش نجیب بوده 3 تا نگرفته!
به دوتا اکتفا کرده ...
شاید بنظرت بی ربط بیاد ولی برای من تداعی یه خاطره بود ...
مرسی ...
:)
عالی بود...
خیلی خوشم اومد رفیق...
بکارگیری کلمات عالی...
لغات خیلی خوبی هم استفاده کردی!!
در کل سپاس!!
خوبی بانو؟؟؟؟
آره سیگار می کشم!
که منت نامرد نکشم!
سیگارمی کشم!
که از نارفیق نکشم
سیگارمیکشم!
که بتونم غم وغصه هامو تنها رو دوشم بکشم!
تو ازپشت خنجرنزن نمی خواد به فکرسلامتیه ما باشی..
به به!....بهبه....
چ لحن جالبی نوشتی بانو،
امید ک هر چ وی ناخوشایند از شما دور شود، ب زودی
:))
دور از جون دختر