عشقش شده بود اینکه دم عید ،ماهی ِتازه بخرد بیاندازد توی پاشویه ،بعد راهِ آب را باز کند و هُری ماهیها بروند توی چاه آب، نگاهمان کند بگوید ببین ببین خوشحالند ،خوشحالند .لااقل ماهیا موقع مردن خوشحالند. وقتی که می رفتیم اصلن غصه دار نبود. آدم کثیفی بود .دوستش نداشتم. ماهیا رم همینطور...
درود
چقدر بد !
ماهی که فقط ماهی باشد...
عشق حکم می کند!!
عجب !!!!
ما هم طوری دیگه می کشیم ولی نه ماهی ها رو
حس خفگی بهم دست داد...
کی همچین ادمیه؟
بالاخره خیلی هم پرت نمی گفت حتا اگه کثیف آدمی بود
همه ماها یه جورایی سادومازوخیسم داریم
زمانی
بر روی زانوهایت سقوط می کنی
که قبل از آن
قلبت فرو ریخته باشد ...
: )
حالم بد شد از خواندن این پست...