بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

داستان ِ کوتاه ِ مردی که بلند زندگی کرد (سه _ پنج)

 

 

خیلی با هم خوب بودیم. خیلی. خیلی.
من بیست و پنج سالم بود و اون سی و سه.
تا این که خبرش اومد که شوهرش تو جنگ کشته شده.
بعدش دیگه نه اون می‌تونست به اُرگاسم ِلذتِ خیانت برسه؛
نه من احساس می‌کردم با زنِ یه یاغی رابطه دارم.

این بود که از هم جدا شدیم.