خیلی با هم خوب بودیم. خیلی. خیلی. من بیست و پنج سالم بود و اون سی و سه. تا این که خبرش اومد که شوهرش تو جنگ کشته شده. بعدش دیگه نه اون میتونست به اُرگاسم ِلذتِ خیانت برسه؛ نه من احساس میکردم با زنِ یه یاغی رابطه دارم.
سلام خانم، بسیار متن تاثیرگذار اما کثیفی بود. خیانت، قصه ی تلخ زندگی های مدرن. کو عشق های پاک؟ کو مردان و زنانی که جز به یکدیگر به چیز دیگری نمی اندیشیدند؟...
ممنونم دوست خوبم!
رفتی و تمام من گم شد تو پریشونی.../.
یک تضاد مسالمت آمیز که تموم شد!
ادم اینجاگیج میشه..نمیدونم چرا
سلام دوست من...
ممنونم بایت ...هه..که به من گفتی...بازم بیا.
متن قشنگ و درد ناکیه ...جدا جدا شدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
خیلی تاثیر گذار و خواندنی است...
انگار منع و ممنوعیت،ترس،میزان خلاف بودن یک کار از منظر عرف و شرع و هزار حصر و حصار دیگه و پنهانی بودنش نسبت مستقیمی با میزان لذت داره...
حتی فکرش هم
نکن
ببین عرق سرد نشسته بر پیشانی را
اینو کجای قلبم بزارم؟
سلام خانم، بسیار متن تاثیرگذار اما کثیفی بود. خیانت، قصه ی تلخ زندگی های مدرن. کو عشق های پاک؟ کو مردان و زنانی که جز به یکدیگر به چیز دیگری نمی اندیشیدند؟...
.......
لذت بخش ترین کار دنیا خیانته