قدیسه ی رقاص عزیز شاید اونی که شما دیدین قمارباز واقعی نبوده.مثلا "جاکش" بوده یا چیزی از این دست و خودش رو "قمارباز" جا زده. قماربازها و عرق خورها دوست داشتنیَن.
می دونم جملم سنگین بود یکم درکش سخت بود خودمم بعد از 3 ساعت فهمیدم چه انقلابی در نویسندگی راه انداختم حالا توام دنباله روام شو همینطور پشتم راه بیفت و شعار بده ( هووو چشمات درویش کن گفتم پشتم راه بیا نگفتم چشم چرونی کن سرت و بگیر بالا زشته اااا)
حالا اگه روت به من بود یه چیزی ..پشتت که جذابیتی نداره :دی
من عاشق مونولوگ های تاثیر گذارم مثل همین مونولوگی که شما نوشتید اما قصد جسارت ندارم فقط برای اینکه تاثیر گذارتر شه می گم چون قسمت هیچشان نمانده الا هوس قمار دیگر رو پررنگ کردید یعنی یه جورایی باید ادبی خونده شه پس بهتر نیست لغت اون به آن و بگیری به گیری تبدیل شه بهتره یعنی اینجور : آن قماربازان خسته ایی که هیچشان نمانده الا هوس قمار دیگر را و اگر به مرگ گیری به هیچ چیزی دیگر راضی نشوند اون وقت مثل دکتر شریعتی نوشتی ولی همینطور هم که نوشتی عالیه
اینکه به یک بچه هر صبح مزه ای بخورانی که توی راهش لای دندانش جا خوش کند و گرم مسیرش را کوتاه و بعد خودت را از روزگار صبح هایش کنار بکشی گناه بزرگیست بانو! ... حالا میخواهی بنویس یا ن...
بالاتر از سیاهی
بالاتر ..بالاتر ..
اس پیک سره
هی با خودم گفتم این میلاده چی چی نبشته این جا .
تازه فهمیدم نبشتی آس پیک سَره :دی
دست آخر
متنفرم از قماربازا
آدمای پستین....
افتخار دادین به ما سر زدین بانو ...
عزیز دلی ..می ادم منتهی بلاگفا رام نمیداد که بکامنتم ...
اوهوووومـــ
خوش اومدی عزیزم ..
باید با پول بزنه تو صورتش
این کنایه از همون به مرگ بگیریش که به تب راضی بشه بود هان /
بله .
نفس بدو ایمیلتو چک کن .نمی دونی چقدر مضطربم
قربونت برم دارم میرم باکسمو باز کنم .نباش مضطرب خب ؟
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داو ِ اول بر نقد جان توان زد
:)
قدیسه ی رقاص عزیز
شاید اونی که شما دیدین قمارباز واقعی نبوده.مثلا "جاکش" بوده یا چیزی از این دست و خودش رو "قمارباز" جا زده. قماربازها و عرق خورها دوست داشتنیَن.
می دونم جملم سنگین بود یکم درکش سخت بود خودمم بعد از 3 ساعت فهمیدم چه انقلابی در نویسندگی راه انداختم حالا توام دنباله روام شو همینطور پشتم راه بیفت و شعار بده ( هووو چشمات درویش کن گفتم پشتم راه بیا نگفتم چشم چرونی کن سرت و بگیر بالا زشته اااا)
حالا اگه روت به من بود یه چیزی ..پشتت که جذابیتی نداره :دی
من عاشق مونولوگ های تاثیر گذارم مثل همین مونولوگی که شما نوشتید
اما قصد جسارت ندارم فقط برای اینکه تاثیر گذارتر شه می گم
چون قسمت هیچشان نمانده الا هوس قمار دیگر رو پررنگ کردید یعنی یه جورایی باید ادبی خونده شه پس بهتر نیست لغت اون به آن و بگیری به گیری تبدیل شه بهتره یعنی اینجور :
آن قماربازان خسته ایی که هیچشان نمانده الا هوس قمار دیگر را و اگر به مرگ گیری به هیچ چیزی دیگر راضی نشوند
اون وقت مثل دکتر شریعتی نوشتی ولی همینطور هم که نوشتی عالیه
ممنون فرهاد عزیز ...
مگه آدما هر موقع که دلشون خواسته به دنیا اومدن که هر موقع بخوان برن؟
.
+ از تو توقع نداشتم بانو! پست ضعیفی بود!
این از ضعف خداست نه من .
سلام...
از بین این همه دوست و بازدید کننده هنوز من رو یادت میاد یا فراموشم کردی؟
اینکه به یک بچه هر صبح
مزه ای بخورانی
که توی راهش لای دندانش جا خوش کند
و گرم مسیرش را کوتاه
و بعد
خودت را از روزگار
صبح هایش کنار بکشی
گناه بزرگیست بانو!
...
حالا میخواهی بنویس یا ن...
سلام بانو جان
ناگزیرت جای نظر نداشت ....
ولی مثل همیشه باید بگم زیبا می نویسی و عمیق
موندگار باشی و سلامت
منو یاد شعر نرودا انداختی:
مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد… اگر سفر نکنیم، اگر مطالعه نکنیم،
اگر به صدای زندگی گوش فرا ندهیم،اگربه خودمان بها ندهیم.
مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد..هنگامی که عزت نفس را در خود بکشیم، هنگامی که دست یاری دیگران را رد بکنیم.
مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد… اگر بنده ی عادت های خویش بشویم و هرروز یک مسیر را بپیماییم…
اگر دچار روزمرگی شویم،
اگر تغییری در رنگ لبا سهای خویش ندهیم ، یا با کسانی که نمی شناسیم سر صحبت را باز نکنیم..
مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد… اگر احساسات خود را ابراز نکنیم. همان احساسات سرکشی که موجب درخشش چشمان ما میشود و دل را به تپش در می آورد..
مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد… اگر تحولی در زندگی خویش ایجاد نکنیم، هنگامی که از حرفه یا عشق خود ناراضی هستیم.
اگر حاشیه ی امنیت خودرا برای آرزویی نامطمئن به خطر نیندازیم..
اگر به دنبال آرزوهایمان نباشیم..اگر به خودمان اجازه ندهیم برای یکبار هم که شده، از نصیحتی عاقلانه بگریزیم…
بیایید زندگی را امروز آغاز کنیم.
بیایید امروز خطر کنیم.
همین امروز کاری کنیم.
اجازه ندهیم که دچار مرگ تدریجی شویم.
شاد بودن را فراموش نکنیم…
پابلو نرودا