"پس ِ آنهمه خاطرهی بوی نا گرفته، امشب چهکار که این عسلی ِ چشم ِ تو با ما نکرد.اگر رختِ خدایی بر ِ ما بود، دو خط هم گوشهی کتاب مینوشتیم رفتن معصیت است، و هُم لایَدرِکون یا هرچی".