اینجا و اکنون. ــ
پنجره!!!الان کنارشم:دی
بوی پیرهنت ،توی تن م
وقتی که دلتنگموقتی که ویرانمبا من از دکارت نگوکامو ، سارتر و فانون رابگذار توی کتابخوانه خاک بخورندوقتی که دلتنگمآغوشت را باز کنمرا بی واژه ببوس..
مامانا کارشون درسته....هیشکی چشم به راهتر از مامانا برای آدم نیست...
ای باد از این سمت بوزشاید بوی پیراهنش بار دیگر مرا بینا کند
این جا و اکنون.ـیاد شاملو انداختم
پنجره!!!
الان کنارشم
:دی
بوی پیرهنت ،
توی تن م
وقتی که دلتنگم
وقتی که ویرانم
با من از دکارت نگو
کامو ، سارتر و فانون را
بگذار توی کتابخوانه خاک بخورند
وقتی که دلتنگم
آغوشت را باز کن
مرا بی واژه ببوس..
مامانا کارشون درسته....
هیشکی چشم به راهتر از مامانا برای آدم نیست...
ای باد از این سمت بوز
شاید بوی پیراهنش بار دیگر مرا بینا کند
این جا و اکنون.ـ
یاد شاملو انداختم