-
قرار
15 شهریور 1390 12:28
دوست داری چی بپوشم بیام؟ -مهم نیست چی بپوشی. هرچی که بپوشی، اینجا که بیای باید درش بیاری. خسرو تو این دسته نوشته هائی که مال خودم نیست رو می زارم
-
یک "دوتایی" آرام ... [۳]
15 شهریور 1390 00:22
آنقدر هم را بوسیده بودیم که لبهای من رنگ لبهای تو شد و لبهای تو مزه خودم را می داد ! و دست هـــای تو .. آخ دست هــــای تو ... و یک اتفاق آرامی که داشت کم کم در من می افتاد ...
-
حسابگر
14 شهریور 1390 00:03
مرد واقعی کسی است که اگر تمام بازی دو و یک بیاورد و رقیبش جفت شش٬ باز هم بازی را ببرد !
-
گفته باشم
13 شهریور 1390 15:26
اولش که مطلقن رمانتیکم از فرصتش استفاده کن٬ زیاد مهربان نمی مانم !
-
حکمت خدا
13 شهریور 1390 00:41
تمام عمر تو فکرته که بگردی و پیداش کنی و بشینی باهاش حرف بزنی؛ تمام عمر میگردی و پیداش میکنی و میشینی که باهاش حرف بزنی بهت میگه: ـ ایشالا میگردی و پیداش میکنی و میشینی باهاش حرف میزنی !
-
نارسیست ِ نامرد
12 شهریور 1390 09:35
خیله خوب لبهای تو ! عجب گهی خوردیم عاشق* شدیم ها...
-
انبار باروت
11 شهریور 1390 16:20
گاهی ارضا نشدن خیلی بده مثل قهوه ی تلخه که نمیذاره بخوابی..!!
-
چرا من دست بر نمیدارم از خواستنت ؟
11 شهریور 1390 09:14
چه جور می شه دوتا آدم اونقدر دور باشن از هم٬ اونقدر همه چیزشون متفاوت باشه و یکیشون اونقدر اون یکی و دوست داشته باشه...؟
-
چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی
10 شهریور 1390 15:25
فکر کنم هر چی انصاف و مروت توی تاریخ وجود داشته تصادفی بوده مثل همهی بیانصافیها !
-
روزهای خوب ِ ناراحت کننده ...
10 شهریور 1390 01:03
به عادت رنجالود همیشه٬اول چای برای تو می ریزم .
-
انگیزه
9 شهریور 1390 10:40
آدم تو زندگیش باید یه چیزی داشته باشه که ادامه بده. مهم نیست چی٬ ولی یه چیزی باید باشه !
-
اقدام هوشمندانه
9 شهریور 1390 08:05
یه رفیق ِ خوب* باس وقتی باهاش قرار داری و اصلاً حوصلهی قرار رو نداری٬ خودش چند ساعت قبل از قرار زنگ بزنه و عذر خواهی کنه که نمیتونه بیاد!
-
مریضی ِ بی خاصیت
8 شهریور 1390 02:15
میگن افسردگی انواع مختلفی داره٬ حادترینش اونیه که آدم میخواد خودش رو بکشه ولی حالش رو نداره.
-
به خود شاشیده !
7 شهریور 1390 08:42
آدم ها این روزها دو دسته اند : ـ یکی آنهائی که تو را می ترسانند ـ و دیگری تو از آنها می ترسی ..
-
پارتی های شبانه
6 شهریور 1390 23:49
مردهاش دوجورن اونائی که می تونن به هیچ چیز جز بوی کفل دختری که باهاشان دارن میرقصن فکر نکنن و خوشحالند و اونایی که غمگین اند..
-
نفهم ِ ترسو
6 شهریور 1390 13:33
یکی نوشته بود که یا آدم باید بفهمه و بپذیره یا اینکه بترسه و بمیره. یعنی واقعا کسی هست که قول بده به آدم که اگه بترسه میتونه مردنو تضمین کنه؟
-
پایان سی و دوسالگی
6 شهریور 1390 03:35
پسره آب دماغشو کشید بالا و دوباره به باباش گفت من زن میخوام ...
-
یک "دوتایی" آرام ... [۲]
5 شهریور 1390 14:12
یکی از رو ..یکی از زیر می بافی ام دور شانه های خودت
-
خوب است که حیوان خوی انسانی ندارد !
5 شهریور 1390 05:36
دعواهای قبیله ای .. قطع پای یک نوجوان روزه دار با ساطور وسط شهر [ لینک مرتبط ]
-
یک "دوتایی" آرام ... [۱]
4 شهریور 1390 16:00
گاهی تمام مستی ِ دنیا توی ِ همان یک فنجون چایی ست که یه قُلُوپ تو می خوری ازش ٬یه قُلُوپ من
-
مثلا یکیش تو ٬ تو ٬ تو ٬ و بقیه مردا !
4 شهریور 1390 02:19
اونور دنیا هر کثافتکاری میخواد میکنه بعد بلند میشه میاد اینور دنیا میگه:میخوام زن نجیب بگیرم! مرتیکه فکر میکنه اینجا مردهایی مثل خودش پیدا نمیشه!
-
وسوسه
3 شهریور 1390 14:25
سلامتی اونی که وقتی مستی به زور باید جلوی خودتو بگیری که بهش زنگ نزنی
-
چراغ های رابطه تاریک اند
3 شهریور 1390 00:32
هر بار یک نفر میرود، تمام دل من را با خود میبرد... همهاش را. انقدر که تنهام و زود وابسته میشم .
-
به تو از من
1 شهریور 1390 06:21
زمزمه فقط گفتن نیست، میشه حتی دقایقی طولانی زمزمه نگاه کرد !
-
خفه میشی؟
31 مرداد 1390 05:16
چشمهام را میبندم و فکر میکنم اصلن خوب نیست آدم کسی را آنقدر بشناسد که در سکوت هم صدایش را بشنود !
-
طعم دهانت روی لبهایم جا مانده
30 مرداد 1390 02:31
برای کسی در تنت که می آمیزم/ یکی میشوم با تمام طعم های ناشناس .....
-
من دیدم
29 مرداد 1390 04:41
دیدی یه خاطرههایی بدون اینکه اتفاق بیفتند٬ سالها توی ذهنت میمونن و هیچکس -حتی خودت- فرق بین این خاطرهها با اونایی که واقعا اتفاق افتادند رو نمیدونه.
-
از عوارض * دوست داشتن
28 مرداد 1390 04:10
پایان رابطه - شاید - دوستی است... و پایان دوستی فقط رابطه !
-
اعتراف کنی بهتره
27 مرداد 1390 18:25
اگه یه روز نبودم و خواستی در مورد من حرف بزنی، نگو یه روز دوسش داشتم و الان ندارم، بگو دوسش نداشتم.
-
همه این حرفا بهونه ست ...
27 مرداد 1390 04:18
آدمها تنها که نـ باشند، میروند ... تنها که مـ یشوند، برمیگردند.