بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

دنیا تمام شد

  

  

 زن خسته شده بود .  

 فکرش خسته شده بود.

 آرزوهایش خسته شده بودند.

 اصلا همه چیز خسته کننده شده بود.  

 

  □ □  

  

 همه چیز به هم خورده بود. 

 نبودنش نیاز تعریف نداشت . 

 زن تنها مانده بود. 

 بیرون پنجره همه چیز آرام بود .    

 فکرش را پرواز داد. 

  فکرش پرواز کرد . 

  پرواز کرد و باز هم پرواز کرد 

  و عاقبت خسته از اینهمه پریدن 

  بر بلندای درخت انجیر پیر آرام گرفت .  

 

   □ □   

 

ادامه مطلب ...