بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

چراغ های رابطه چشمک زنند

 

ظاهرم عالی ست گر چه از وقتی به خانه رسیده ام یک ربع بیشتر وقت نداشته ام نرسیده ام حمام کنم اما ارایش وموهایم قشنگ شده و چشمهایم معصوم ،تنها چیزی که اذیتم می کند ته بوی ادکلن مردانه ست که روی تنم نشسته و وقتی ندارم تا حمام کنم لباسهایم را عوض کرده ام و عطر هم  زده ام نمی دانم کس دیگری جز خودم متوجه این ته بوی خاص می شود یا نه ؟بهر حال وقتی برای حمام رفتن نمانده ست همین حالا هم میهمانی 2 ساعت ست شروع شده به او نگاه می کنم از او در مورد بلوزم می پرسم و او تایید می کند که زیباست ،متوجه بوی مردانه شده ست؟گاهی به خاطر سر به هواییش عاشقش هستم حتی اگر همه داستان را می دانست دقت نمیکرد...سراسر میهمانی جای بوی عطر گران قیمتم را ته بوی مردانه گرفته در عجبم از بوی پایدار تنی که یک ساعت بیشتر مهمانش نبوده ام ...ساعت 4 صبح ست تاره رسیده ایم و من و بوی مردانه و او هم اغوشیم ...مرا می بوید اما بوی مردانه را نه...فکر می کنم...مرا دوست دارد؟مرا دوست ندارد ؟...جوابی ندارم بهر حال شاید او بتواند با این بوی بیگانه در بسترمان بخوابد من شاید بتوانم با این بوی بیگانه هم اغوش شوم اما نمی توانم فردا صبح که بیدار می شویم با این بو او را ببوسم...فردا فردا ست من قبل خوابیدن باید حمام بروم... 

 

نظرات 27 + ارسال نظر
دی فار 1 آذر 1390 ساعت 04:44 http://Difar.blogsky.com

بخواب و روحت را به خزینه بفرست بانو

به رسم رفاقت و مهر
حضرت دیفار

بخواب ببینم خواب را ..

به گمانم مهم نبوده برای طرف.شنفته بو رو ولی مهم نبوده.

وقتی این متن و خوندم همش با خودم گفتم مهم نبوده براش ..حتما مهم نبوده براش ..
خوشحالم شاباجی که تو که یک زنی همین و احساس کردی

آب تنی 1 آذر 1390 ساعت 08:55 http://www.abtani.persianblog.ir

بد جور تلخ نوشته بودی...
نمیدانم هنوز هم این حس ها در آدم ها زنده است یا که این چیزهاهم عادی شده است...

بی تفاوتی مساویه با خیانت .

میلاد 1 آذر 1390 ساعت 12:13 http://ghahvesigar.blogfa.com

اولش ترسیدم گفتم بانو از دست رفت بعد که دیدم از ماله مردم نوشتی خیالم راحت شد. کاش می گفت عطر مرد چی بوده چون هم مانگاریش خوبه هم مثل اینکه وقتی بزنیش خوب مخ میزنی

من فکر می کنم مردای خوشبو دوست داشتنی ترن حتی بدترینشان .
میشه به خوابیدن باهاشون هم فکر کرد
تا این حد .

این بوی مردانه هرچقدر هم زید باشد کسی جزتو حسش نمیکند بانو
خیالت راحت

سپیدی پاکی نیست
سیاهی نیز
پاکی رنگ ندارد و بو
زیرا وجود نخواهد داشت

عزیزم ..

... 1 آذر 1390 ساعت 13:38

بمیر بابا یا

با تو حتما !

هر کسی بودی خودش را دارد. بوی دیگران روی دوش آدم سنگینی می کند. آدم میخواهد زود تر برود زیر دوش و خودش را سبک کند.

یادم میاد یه جا یه نفر بغلم کرد که نباید !!....اشکامو پاک می کرد که اروم شم .. بعد نمی دونم چی شد که لبمو بوسید اونقدر این اتفاق سریع بود که هیچ عکس العملی رو نتونستم نشون بدم .. یادمه همونجا لبمو با دستام محکم پاک کردم .اشک توچشام جمع شده بود ..فهمیده بود اشتباه کرده ولی دیر شده بود .. وقتی رسیدم خونه رفتم جلوی اینه شش هفت بار لبامو با اب و مایع شستم محکم ..اشکام همینجور میومد ..احساس گناه می کردم چون نباید این اتفاق می افتاد
دلم اروم نگرفت لباسامو دراوردم و رفتم زیر دوش همه جا مو شستم چند بار ..چندین بار .. قوطی شامپو بدنم نصف شده بود ولی ...
مادیان اون بو هرگز نرفت ..هر گز .. چون اون بو فرو رفته بود تو تنم .می فهمی ..فرو رفته بود

کامران 1 آذر 1390 ساعت 16:16

تنمان را وام میدهیم بوی تنمان را ربا فرا گرفته
سود این وام دادنش لذتی دگر دارد
سر رسید این وام , ورشکستگی است


تعبیر جالبی بود ..

رضا 1 آذر 1390 ساعت 16:26 http://www.rezaosanlou.blogfa.com

سلام وبلاگ زیبایی دارید از این که وبلاگ شمارو دیدم خوشحالم اگر افتخار بدید از وبلاگ من بازدید کنید واگر دوست داشتید نظر بگذارید.
البته اگر لینکم کنید که بیشتر خوشحال خواهم شد

افتخار نمیدم .

اره خوب نامردیه دیگه! اول باید اولی رو از پوست خودمون پاک کنیم، بعد بریم سراغ بغل کردن دومی

بدت نمیاد مث اینکه !!!

javid 1 آذر 1390 ساعت 19:29 http://kalp.blogfa.com

بانو دلم گرفت
بقول خودت بوش نمیره هیچوقت هنوزم میشنفم بوشو
هر از گاهی بین مردم یه بویی میخوره بهم انگار یکی محکم با سیلی بزندت برمیگردم میبینم نیست...

این سیلی رو خوب اومدی ..دقیقا دردش مث درد سیلی خوردنه .

یعنی عذاب وجدان گرفته یا فقط میخواسته بوی خیانتشو مخفی کنه؟

نمی دانم
اما برای من دردش بیشتر نفهمیدن بوی عطر متفاوت تنش توسط مرد محبوبش بوده تا خیانتش ...

البرز 1 آذر 1390 ساعت 23:59 http://www.barbaam.persianblog.ir

سلام بانو
این خیلی تلخه!
دلم گرفت حسابی!
دلم رفت تا...
شاید عطر زنانه ای بر...

سلام .خوش اومدی البرز عزیز ...

انقدر بدبین نباشید بابا! شاید مرده فهمیده ولی به خاطر جووون مردی ش به روی طرف نیاورده. فردین هنوز نمرده
شایدم انقدر طرف رو دوست داشته که دیگه از نقطه بریک اور رد شده. با بو و بی بو براش دیگه فرقی نداشته.
پی نوشت: اگه بخوام صادق باشم نه، بدم نمی یاد!

بدبین نیستیم تو خیلی ....! بله .
ببین م رضا من چه جوری می تونم با خانومت یه گفتمان خصوصی داشته باشم ؟!!!

:دی

اگر بوی یک تن روی بدن آدم بمونه آدم اذیت می شه ولی وای از اون موقعی که بوی جدید بوی قبلی رو کهنه تر کنه اونجاست که فقط این بو با خون پاک می شه

بسیار زیبا
بسیار زیبا

:)

قاعده 2 آذر 1390 ساعت 01:57 http://norm.blogsky.com

به نوشته ی بالایی اجازه نظر دهی ندادی...
اما من میگم...
حق ندارن...
از کجا میدونی کی باید بمیری؟؟؟

ببخشید .از سر شکم سیری بود .

فدای تو بانو

عزیز دلم ...

Somebody 2 آذر 1390 ساعت 02:19 http://alienmind.blogsky.com

شاید هم آنقــــدر از بوی ادکلن زنانه پر بوده که دیگه حال ِ گیر دادن به این قضیه رو نداشته....شاید هم....

شاید هم ...

زن روز 2 آذر 1390 ساعت 10:05 http://1zanerooz.persianblig.ir

بوی تن اش!
همین
برای دیوانگی ام کافیست.
بوی تن اش...

:)

رها 2 آذر 1390 ساعت 15:44 http://www.raha70sh.blogfa.com

گاهی هرچه تلاش کنی آن بو در خونت، پوستت ، عمق جانت نفوذ کرده.
حتی اشک هم پاک کننده اش نیست!!
و چه تلخ...

و چه تلخ .

باشماق 2 آذر 1390 ساعت 22:17 http://bashmagh.blogsky.com

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
بشکسته سبوهامان، خون‌ست به دل‌هامان
فریاد و فغان دارد دردی کش میخانه
هر سوی نظر کردم هر کوی گذر کردم
خاکستر و خون دیدم ویرانه به ویرانه
افتاده سری سویی گلگون شده گیسویی
دیگر نبود دستی تا موی کند شانه
تا سر به بدن باشد این جامه کفن باشد
فریاد اباذرها ره بسته به بیگانه
لبخند سرودی کو سرمستی و شوری کو
هم کوزه نگون گشته هم ریخته پیمانه
آتش شده در خرمن وای من و وای من
از خانه نشان دارد خاکستر کاشانه
ای وای که یارانم گل‌های بهارانم
رفتند از این خانه رفتند غریبانه

چه غریبانه ..

مجتبی 3 آذر 1390 ساعت 08:50 http://motavald-mehr.blogsky.com

روزگاری است دلم هوای یار و عطرش را کرده
حیف، دیر شده. آفتاب تند پاییز تمام عطر را برده

:)

saman 3 آذر 1390 ساعت 23:07

چرت و پرت نوشتی

تو چرا خوندی ؟

میمیرم باسه اینکه بدونم وقتی طرف بغلت کرد و زدی زیر گریه چند سالت بوده

ای مرد فضول .
اون موقع ۲۲یا ۳سالم بود .. حالا چرا ؟

این جور که فهمیدم این واکنش گریه و اینها بین خانمها مشترکه. خواستم ببینم به سن و سال هم ربطی داره یا نه؟ دیدم که نه هر دو سر و وسط طیف رو شامل می شه.
پی نوشت: می میرم باسه اینکه بدونم چند سال از روش گذشته که انقدر دقیق جزئیاتش یادتونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد