بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

نرگس

 

[ این را من ننوشته‌ام. آن که نوشته خود خودش گفت این مال من است.مال خودِ خودِ من.حالا این جا باشد که مال همه‌ی آن‌هایی بشود که عشق نرگس‌اند.]

 


بغضش را فرو داد. آخرین پک عمیقش را به ته‌مانده‌ی سیگارش زد. صورتش از نور سیگار سرخ شد. شیشه را کمی پایین کشید. نگاهی به آیینه کرد و ته‌سیگار را از پنجره بیرون انداخت. ته سیگار خطی سرخ و میرا به موازات جاده رسم کرد. ته مانده‌ی قند توی دهان‌اش را توی لیوان چرک چای برگرداند. جای فلاسک چای را توی سبد زیر پایش محکم کرد و ادامه داد:

- ... بش گفتم اوستا دیگه طاقت‌مون طاق شده .آخه این جوریام نمی‌شه که قربونت برم. اصن تیریپ ناشکری و این صوبتا نیسا ولی جون خودت دیگه بریدیم. بابا به ناموس زهرا دیگه داریم ریپ می‌زنیم. سه کار می‌کنیم اساسی. آخه این چه سری‌یه که نصیب ما فقط سینه‌کشه. من قربون تار سیبیل نداشته‌ت. یه وخ فک نکنی نجنبیدیم. به موت قسم تا شد معکوس خرجش کردیم. هی‌نالید هی رفتیم سه، باز نالید رفتیم دو. بس‌که زور زدیم دیگه دف‌مون می‌خونه به این وقت عزیز. بابا نمی‌کشه دیگه، زور که نیست. تو هم یه رحمی بکن اوسا، انگار تو این جاده‌ی لامروت وقتی داشتن بخت تخس می‌کردن فقط سربالایی‌شو به ما انداختن. بوی دیکس و صفه‌مون دراومد بی‌وجدان. فک نکنی ما خیلی گنده می‌پریما . می‌دونیم خدایی‌ش مال این حرفا نیسیم. اصن ما رو چه به این گو‌خوری‌یا. تو رو جدت بذار پارکابت وایسیم. بیشترم نمی‌خوایم. همین که پلیس را به پلیس را یه چپ نیگامون کنی که یعنی بجنب حیف نون، آچار صندوقو بردار یه تقه به لاستیکا بزن بسمونه. این رگو بزن اگه صدامون دراومد. جا خوابم نمی‌خوایم. همین بوفه از سرمونم زیادی‌یه. یه پتوی زمون اجباری داریم همونو می‌کشیم رو سرمون کپه مرگ‌مون رو می‌ذازیم. خیلی سرد شد کار یه چیکه گازول و کبریته دیگه. چیزی که فراوونه چوب کنار جاده. نمی‌میریم که. بت قول میدیم دنبال دود و دوا و این صوبتا نریم هیچ رقمه. اصن به گروه خو‌ن‌مونم نمی‌خوره. تو فقط بذار ما نوکری تو کنیم...

راننده در آیینه نگاهی به راهروی اتوبوس انداخت. یک مشت تخمه از روی داشبورد برداشت. یکی را به دندان شکست و پوستش را به زیر پا تف کرد. نیم‌نگاهی به شاگردش انداخت و زیر لب غرید:

- حالا بنال بینیم اسمش چیه ؟ کس و کارش کیه؟ کشتی منو بسکه چس ناله کردی...
- اسمش نرگسه. دختر حسن آقا انبار دار گاراژه.
- آخ ، شنیده بودیم عشق فقط عشق نرگس...
- اوسا...
- خب حالا ... رسیدیم ترمینال یادم بیار یه صوبتی با آقاش بکنم.

پسرک با قدر دانی نگاهی به راننده انداخت و لبخندی زد: ای من نوکرتم .آقایی به مولا...
راننده دیگر چیزی نگفت. خم شد و روی داشبورد پاکت سیگار وینستونش را جست.
نور سفیدی تمام اتوبوس را روشن کرد . چیزی غرید.

کنار جاده یک پاکت سرخ وینستون افتاده بود که بوی نرگس میداد.  

 

نظرات 12 + ارسال نظر
ت ن ه ا 3 آذر 1390 ساعت 08:35 http://lonelypassenger.com

سلام بانو ...
عنوان بلاگت من را به این صفحه کشاند ... تمام مطالبت را خواندم، برایم جالب آمد ...

خوش اومدی .

عزیز دلم ...

سلام
مونولوگ و دیالوگ ها منو یاد دیالوگ های مسعود کیمیایی میندازه خیلی خوب و تر وتمیز
داستان خوبی بود یعنی داشت شیرین پیش می رفت اما خیلی زیبا تو 3 جمله تلخ شد . واقعا عالی بود
ما شما رو خیلی قبول داریم نفس
<<تا نفس آخرم ، تا آخر نفسم باهاتم رفیق>>

ممنون از همراهیت فرهاد :)

سنگ بانو 3 آذر 1390 ساعت 18:47 http://sangbanoo.blogfa.com

آه.. چقدر دلم گرفت..

بمیرم نفس من ...

صحبت کردن شاگرد راننده خیلی مصنوعیه ولی پایان بندی فیلم در کل خیلی باحال بود. میدونی؟! یه جورایی شک به ببیننده وارد می کرد.
البته فیلمش از اون فیلماس که فقط باسه یه بار دیدن خوبه. کلا خط دراماتیکش شیب کمی داره

:)

javid 4 آذر 1390 ساعت 11:28 http://kalp.blogfa.com

بانو یه مدلی از زندگی من بود‍

اوه نه !

ای خدا منو بکشه!!!!!!!

دور از جون نازنینت ..دور از جونت

البرز 5 آذر 1390 ساعت 01:04

چی نوشتی دختر؟خونه خراب کنه !!!

عمر عاشق به دنیا نیست .

مریم 5 آذر 1390 ساعت 12:37 http://aftabgardoon2011.blogfa.com/

پولاددل 6 آذر 1390 ساعت 00:03 http://steelheart.blogfa.com

خیلی معرکه بود ...

مهدیه 10 آذر 1390 ساعت 15:56 http://mahe62.blogfa.com/

دلم خواست

ارسطو 17 آذر 1390 ساعت 01:11 http://arastoo10.blogfa.com/

خدا جون بس که تو سینه کش زندگی دنده سنگین جا کردیم بوی دیکس و صفه‌مون دراومد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد