خموش و خسته از دردم تمام زهن من در گیر رویا نیست کمی باید شنید اما کلام من هنوز از پشت این دره هویدا نیست کمی حفته کمی خاموشم از بحران کمی پر از نگاه خیس و سرمایم شده شاکی درونم مملو از بغضی ست که دایم می فشارد حس ازادم کسی شاید به از ما باشد و شاید نباشیم از همه سر تر ولی اکنون میدانم کمی یک انسانم نمی دانم و یا شاید تمام فکر من اینست یگویم من انسانم ؟ من انسانم؟
درود برشما بانوی اجاره ای..بنده هم یه دونه وب دارم.. اگر افتخار بدید و دیدن فرمایید..
چشم ..
چه مرگت شده شما عزیزم؟!
کمی همزات پنداری کنی می فهمی جانم !
پر از خون ! زخم کنده شدن تیکه ای به نام ِ دختر !
له له م آهو ..
میخوانمت با چشمانی ابری
و سرودی آسمانی
دستانی که بوی گل میدهد
اما هرگز نیاموخت گلی از شاخه چیند.
حتی به یادگار.
مرسی عزیز که بهم سر زدی.
س.آ
سپاس
سلام دوست عزیزم...ممنون که اومدی
خوندمت
موفق باشی
فقط نتونستم اسمت رو پیدا کنم
اسمم ؟
خموش و خسته از دردم تمام زهن من در گیر رویا نیست
کمی باید شنید
اما کلام من
هنوز از
پشت این دره هویدا نیست
کمی حفته
کمی خاموشم از بحران
کمی پر از نگاه خیس و سرمایم
شده شاکی
درونم مملو از بغضی ست
که دایم می فشارد حس ازادم
کسی شاید به از ما باشد و
شاید نباشیم از همه سر تر
ولی اکنون میدانم کمی یک انسانم
نمی دانم
و یا شاید
تمام فکر من اینست
یگویم
من انسانم ؟
من انسانم؟
ممنون ولی چرا بی رد پا ؟
قشنگ بود
فدات شم ..راستی اومدم فضولی ..دیدمت ..واقعا شبیه شی ایا ؟
پر از اشک...
و حسرت ..
نازم ..
چشمان ما نیز پر از خون
دوست من ..
امروز ه"دیگران" نظاره گر چشمان ناتوان میمانند و در مستانه....
نگاهت مانا
یه خط خون مونده از من
.
.
.
وای به روزی که اشک هم تسکینت ندهد ..
که اشک هم ..