بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

زنی در آشپزخانه می چرخد

 همیشه بذارین مرد ها خیال کنن که خیلی مردن . حتی وقتی قد قاطرم مردونگی سرشون نمی شه . وقتی می ان خونه جلوی در واساده باشین . چشم هاتون بخنده , حتی اگه تا وقت اومدنش یه ریز گریه کرده باشین . یه جوری نفس بکشین که انگار با اومدن اون , هوای خونه تازه شده . حتی اگه از بوی عرقش عق تون می گیره . بیارین و بشونینش روی چهار پایه ی نزدیک اجاق تون . بذارین بوی غذایی که پختین بخوره به دماغش , حتی اگه فرق نذاره بین غذای شما و بوی تاپاله .چکمه هاش رو خودتون در بیارین حتی اگه فقط پشگل بهشون چسبیده باشه . توی ظرف غذاش دو برابر خودتون غذا بریزین حتی اگه نخورد و مجبور شدین همه ش رو بریزین جلوی سگ ها .توی رختخواب سفت بغلش کنین , حتی اگه نا نداشتین چشم هاتو رو باز نگه دارین . مثه مرغ پر کنده نیفتین تو رختخواب. مثه گربه جست و خیز کنین . مثه ماهی لیز باشین . مثه سگ زوزه بکشین .نذارین هیچ وقت بفهمه شما خیلی بیشتر از این حرف ها مردونگیش رو لازم دارین ..

 
 رقص مادیان ها /محمد چرم شیر 

 

نظرات 16 + ارسال نظر
پژوهنده 14 تیر 1391 ساعت 08:45 http://www.myfava.blogsky .com

حقیقت تلخ ...

گزنده ..

مهتاب 14 تیر 1391 ساعت 08:55 http://www.mlg000oo000sh@yahoo.com

سلام بانوی عزیزم آره راست می گی اما مردایی هم هستند که درست برعکس این چیزایی که می گی خودشون قربانی اند باور کن من می شناسم مردایی رو که همه کار برای زنشون می کنند از غذا درست کردن و غیره نمی خوام منکر این بشم که مردای اینجوری هم هستند اما گاهی ما زنها هم بد میشیم و گند می زنیم به همه ی زندگی و حتی زخم کنده شدن بچه های آدم و رد این همه خون ، یه خط خون مونده از این مرد باور کن چشمهای ناتوان این مرد هم غمگین و پراز اشک است از ندیدن بچه هایش باور کن که این درد فقط برای ما زنها نیست باور کن اگر اشک این مرد رو برای ندیدن بچه هایش ببینی فقط بخاطر اینکه زنش آهن پرسته و دنبال مردای پول دار ...باور کن یکطرفه پیش قاضی رفتن درست نیست .

باور دارم مهتاب جان .باور دارم
اگر نه این پست را نمی زدم http://wf3.blogsky.com/1391/04/10/post-419/

آهوی وحشی 14 تیر 1391 ساعت 09:28 http://lady-in-red.ir/

همه اینا رو که میکنین و میکنیم بی شرفا بازم فک میکنن مرغ ِ همسایه غاز ِ !!! :|:|

بله .

باشماق 14 تیر 1391 ساعت 10:16 http://bashmagh.blogsky.com

و او می داند با همه ی سختی هاش اغوشی برایش باز است و چشمی نگران احوال اس
بانو انصاف داشته باش که او زحمتش برای راحتی توست
اگه زخمتی نبود بوی تاپاله ای نبود و چکمه های پشگل جسبیده اونوقت دست گدایی دراز بود و زبان دراز بانو که اگه مرد عرضه نداشتی چرا بانویی را به خانه راه دادی

عزیز دلم چیزی فراتر از کلمات تلخ و رک تو این نوشته هست که تنها زن ها می فهمند ...

با جمله آخر شدیدا موافقمممممممممممممممممم

:)

آقای آرام 14 تیر 1391 ساعت 11:14

اون موقع که نبودی..
نمی نوشتی..
یه متنی تو پرشان نوشتم
در مورد همین مرد و زن..

یاد اون افتادم..
خوب بود

سر فرصت ارشیوت را خواهم خواند .

تقدیم به بانو 14 تیر 1391 ساعت 11:18

دلم را ورق می زنم



به دنبال نامی که گم شد

در اوراق زرد و پراکنده ء این کتاب قدیمی

به دنبال نامی که من ...

- من شعرهایم که من هست و من نیست -

به دنبال نامی که تو ...

- توی آشنا - ناشناس تمام غزلها -

به دنبال نامی که او ...

به دنبال اویی که کو ؟!



" قیصر امین پور "


سپاس.

یونس 14 تیر 1391 ساعت 14:08 http://guardian.blogsky.com

سلام..مطلب قابل تاملی گذاشتین..

:)

نه ...اصلا دوس نداشتم این نوشته رو یا حداقل من یکی که نمیتونم چنین مردیو تحمل کنم ...
شاید تا یه مدتی بشه نقش بازی کردم اما هر زنی حتی صبورترین زن یه روز که زیادم دور نیست خسته میشه و کم میاره ...

اینگون زن بودن سخت ست ...

تقدیم به بانو 14 تیر 1391 ساعت 16:15

در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست می‌دیدند
روزی از روزهای پائیزی زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا خوب در حال من تأمل کن
ریشه‌هایم ز خاک بیرون است چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با نرمی دوستی را نمی برم از یاد
شاید این اتفاق هم روزی ناگهان از برای من افتاد
مهربانی بگوش باد رسید باد آرام شد، ملایم شد
کاج آسیب دیده ی ما هم کم کمک پا گرفت و سالم شد
میوه ی کاج ها فرو می ریخت دانه ها ریشه می زدند آسان
ابر باران رساند و چندی بعد ده ما نام یافت کاجستان

نمیدونم چرا این شعر یکباره به فکر من رسید تا تقدیم به تو کنم

مرسی از محبتت بی نشان من !

میلاد 14 تیر 1391 ساعت 22:40 http://ghahvesigar.blogfa.com

کلا دو رو باشید دیگه

همون !

رویا 15 تیر 1391 ساعت 10:02 http://myword.blogsky.com


سلام
نوشته هات جالب است

ولی خود شما این کار را می کنی ؟؟؟

زن بودن کلا سخت ست .

چ حس بدیه این تظاهر نفس...

ربیا 19 تیر 1391 ساعت 00:29

به نام سلام

آره، این چیزیه که تو میدونی و اون نمیدونه
ولی یه چیزایی هست که تو نمیدونی ...
با چکمه ی پشگلی خیالت بیا تا ندونسته ها ظاهر شن، شاید شبیه چیت کد بازی ها ...

بازم نمیدونم ...

تا سلام ... والسلام

شـ ـاسـ ـو ـآ 24 تیر 1391 ساعت 01:59

مردان به راحتی خر می شوند ..

میدانی چه پوستی از زن کنده میشود ؟

شـ ـاسـ ـو ـآ 27 تیر 1391 ساعت 00:27

هرچیز خارداری لذت بخشه عزیزم !

گرچه بنظرم زیاد سخت نیس که اگه باشه

همون مایه ی شیرینیست

هان؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد