... و حال و روز این دستهای لعنتیام، خالیست
هر دستی برای خودش قصه ای داره ...عاشق خوندن قصه دستهام ...
[گل]
با چشم هایم ورق می زنمتابلوهادفتر هاروزهاتقویم رومیزیبرد فرودگاهمانیتورچراچرا راهها به سمت تو نیستچرا آنهایی که از پله های هواپیما پیاده می شوند تو نیستندچرا امروز روزآمدن به سمت تونیستچقدر باید ساکم را ببندمو نرفته باز کنمچقدر ...
نه دستی برای نوشتن برایم مانده..و نه دلی برای ردیف کردن واژه ها..دست و دلم به نوشتن نمیره..!
هم دلش را دارم و هم دستم میرود اگر اشک بگذارد ..اگر اشک ...
انقد حرفامو قورت دادم میترسم رودل کنم و بعد بخاطرهمون بمیرمچه مرگ مسخره ای!
چه مرگ رقت انگیزی ..
دست ها اتفاقا کارشان سخت تر است....که برملا نکنند چیزهایی را که میدانند....
اخ دست ها ..دست های برملا
تابستانی که هر روزش بارانی ست !!
تابستانی پر از پائیز...
هر دستی برای خودش قصه ای داره ...عاشق خوندن قصه دستهام ...
[گل]
با چشم هایم ورق می زنم
تابلوها
دفتر ها
روزها
تقویم رومیزی
برد فرودگاه
مانیتور
چرا
چرا راهها به سمت تو نیست
چرا آنهایی که از پله های هواپیما پیاده می شوند تو نیستند
چرا امروز روزآمدن به سمت تونیست
چقدر باید ساکم را ببندم
و نرفته باز کنم
چقدر ...
نه دستی برای نوشتن برایم مانده..
و نه دلی برای ردیف کردن واژه ها..
دست و دلم به نوشتن نمیره..!
هم دلش را دارم و هم دستم میرود
اگر اشک بگذارد ..
اگر
اشک ...
انقد حرفامو قورت دادم میترسم رودل کنم و بعد بخاطرهمون بمیرم
چه مرگ مسخره ای!
چه مرگ رقت انگیزی ..
دست ها اتفاقا کارشان سخت تر است....که برملا نکنند چیزهایی را که میدانند....
اخ دست ها ..دست های برملا
تابستانی که هر روزش بارانی ست !!
تابستانی پر از پائیز...