بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

حنجره ت پُـر از دانه های بلور

 

اینکه هر روز بروی به تماشای مرد ِ آرام ی که همان طور سیگارش مانده گوشه ی لبش، می‌نویسد برای کسی که می‌داند روزی خواهد آمد و عـاشقش خواهد شـد،یک آهنگ هم توی هوا باشد ... همان که خیلی می بـردَت ... لذتی ست

اما اینکه بیاید سرت را بنشاند روی شانه ش و این آهنگ هم توی هوا باشد ... همان که خیلی می بردَت ...و او؛‌‌‌آنرا برایت حرف به حرف ( دَم دَم، باز دم.. ) معنی کند با همان یک نم ِ بوی ِ الکلی که از نفسش می مانَـد تویِ موهایت؛ چیزی از دنیای دیگر است 

 

 

نظرات 12 + ارسال نظر
سناتور 28 تیر 1391 ساعت 03:23 http://senatorpost.blog.com/

جالب بود... آن بوی الکل جریان متفاوتی را در شخصیت نوشتار ایجاد کرد.
جدای خوب یا بد بودنش...متفاوت بود.
تصور متفاوت...عشق و آرزویی متفات..
مرررسیی

الهه‌ی قطره‌های بارانم برای رقص‌های نهانی...

shadow 28 تیر 1391 ساعت 03:32 http://paradaise.blogfa.com

خوش به حال اقای ارام..

خوش به حال نفس..

لامصبا..یه لحظه چه حس مزخرفی گرفتم..!

زیبا شده م با این لبخند نه ؟!

علیرضا 28 تیر 1391 ساعت 09:21 http://www.ghasedak68.blogfa.com

از نگاه اون مرد آروم صحنه رو ببینی هم قشنگه

اینش را نمی دانم ...شاید باشد شاید هم ....
باید تعریفش کند برایم ...

آقای آرام 28 تیر 1391 ساعت 12:04

واژه‌هایت که مرا کُشت
ای شعر ِ درشت

گوش می‌چرخانم برای لب‌هایت و نجوایی که طعم سلیس هستی‌ست در شب‌هایی تشنه‌ی به خیر گفتن‌..

باشماق 28 تیر 1391 ساعت 12:47

من هم می بینم مرد سیگار به گوشه ی لب را
نمی نویسد ولی سوزن را به کفش های پاره مثل دل خودش فرو می برد صدای ناله رادیو اش با او زمزمه می کند او از فراق وطن می خواند

رویاهایی که تراژیک نوشته می شوند

shadow 28 تیر 1391 ساعت 13:06 http://paradaise.blogfa.com

اخ که چقدر این اهنگ ادم را شاعر میکند نا خود اگاه..!

دهنش سرویس با این اهنگ..! :)

همیشه آدم مستتر در شعر از شاعر خوشبخت‌تر است.

آهوی وحشی 28 تیر 1391 ساعت 15:01 http://lady-in-red.ir/


زندگی ات آرام بانو جان : *

نیست آهو ..
تو که میدانی نیست ..

محسن 28 تیر 1391 ساعت 15:50 http://amirhoseyn1353.blogfa.comom

سلام
مرد آرام و سیگار گوشه لب بودی مشروب از هر نفس
مطمئنا طوفانی مانند طوفان کاترینا تمام ذهن او را فرا گرفته ....
خیلی خوب و عالی تبریک

مرسی ./

دن کیشوت 28 تیر 1391 ساعت 22:20 http://www.don-quijote.ir/

سلام
امیدوارم روزگارت خوش باشه که نیست ولی بشه

مرسی مرد جوان .

آهوی وحشی 29 تیر 1391 ساعت 10:27 http://lady-in-red.ir/


میدانم
نیست
میدانی
نیستم

کاش بود
کاش باشد
اقلا
دست کم
برای تو
اهوی من

shadow 29 تیر 1391 ساعت 18:57 http://paradaise.blogfa.com

یه جایی خوندم ادما وقتی تنها میشن نویسنده میشن..

من خودمم همین حس هارو دارم..همدم خیلی چیز خوبی

میتونه باشه..!

بگذریم....به این امید که یه روز بشنوم دستات پره..

از هر چیزی که دوست داری..که دوستت داره..!

؛)

عزیزدلمی ... مث همیشه ارومم میکنه چینش پر از وسواس واژه هات ...

رضاکیانی 29 تیر 1391 ساعت 20:26

چی شده کیانی ؟
(نگران)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد