ای کلک .از کی اون پشت نشسته بودی تا اپ شم بپری تو هان ؟! :) منظورم به زنا بود ..چه به خودش میگیره پروووووو شما که پوستتون کلفت تر از دایناسوره وقتی به یه زن میرسید ..
میدانم رضاست اما دلم ضف میره وقتی میگمت کیانی .. مادرجان همیشه به آقاجانم میگفت :اکبری اولاش سختم بود هی ..همش میگفتم چه بد ادم شوهرش را به فامیلش صدا بزند... بین خلق الله یه چیزی اما بین دخترا و پسرا و نوه ها یه جور بی ریختی غم انگیز بود واسم
اما از وقتی میگمت کیانی یه حس دلپذیر میره زیر پوست شفافم که مورمورم میشه خداگاه..یه حسی شبیه به مادرجان لابد ! وقتی با عشوه ی خاص خودش صداشو بلند میکرد : اکبری..اکبری اون شمعدونی پشت بوته های یاس و یادت نره ..دیروز همه را اب داده بودی الا این طفلک پژمرده رو...
حال هول برت ندارد فک کنی ماهم چشم دوختیم به مردی شما و هی می خوایم عشوه نازک کنیم که کیانی ..کیانی .. نه ..همهچیز را که حتمی نباید گفت..فقط هوس مبهمیه لاکردار سر که به بستر میبریم و اون زیر یواشکی هی با خودمان میگوئیم کیانی ..کیانی .. و هی ریز ریز خنده مان میگیرد ازین شعف شیرین .
سلام اگه پوست کلفت شده بودیم چی؟
پی نوشت: من اول
ای کلک .از کی اون پشت نشسته بودی تا اپ شم بپری تو هان ؟! :)
منظورم به زنا بود ..چه به خودش میگیره پروووووو
شما که پوستتون کلفت تر از دایناسوره وقتی به یه زن میرسید ..
آمممممم
حالا صبح که بلند شیم
نه جای من خالیه نه جای او .
ساموعلیکوم
میگن دوسری حرف رو یشنو و باور نکن
یکی حرفای پای منقل رو
یکی حرفهای تو بغل رو
عزت زیاد
اما داش قشنگه خدائیش این خوشکلتر نگفته ؟
چه درس خوبی
برم یه یه بینوایی گیر بیارم دست بکشم رو سرش رام شه :دی
ای تو روحت توت وحشی !
روحی هم مونده از لطف دوستان ؟ :دی
بس که شرر میریزه از کلامت :دی
دیگه روحی هم مونده ؟ :دی
نزار حواله به جای دیگه ت کنم (خنده)
هیچ یهویی دلم گرفت. فقط همین
پی نوشت: اسم من رضاس
نگیره دلت دیگر الهی ..
میدانم رضاست اما دلم ضف میره وقتی میگمت کیانی ..
مادرجان همیشه به آقاجانم میگفت :اکبری
اولاش سختم بود هی ..همش میگفتم چه بد ادم شوهرش را به فامیلش صدا بزند... بین خلق الله یه چیزی اما بین دخترا و پسرا و نوه ها یه جور بی ریختی غم انگیز بود واسم
اما از وقتی میگمت کیانی یه حس دلپذیر میره زیر پوست شفافم که مورمورم میشه خداگاه..یه حسی شبیه به مادرجان لابد ! وقتی با عشوه ی خاص خودش صداشو بلند میکرد : اکبری..اکبری اون شمعدونی پشت بوته های یاس و یادت نره ..دیروز همه را اب داده بودی الا این طفلک پژمرده رو...
حال هول برت ندارد فک کنی ماهم چشم دوختیم به مردی شما و هی می خوایم عشوه نازک کنیم که کیانی ..کیانی ..
نه ..همهچیز را که حتمی نباید گفت..فقط هوس مبهمیه لاکردار
سر که به بستر میبریم و اون زیر یواشکی هی با خودمان میگوئیم کیانی ..کیانی .. و هی ریز ریز خنده مان میگیرد ازین شعف شیرین .
هیچ وقت زن ها را درک نمیکنم..
اونا بیشتر از اینکه به خود رابطه فکر کنن..
بیشتر به حواشی فکر میکنن..
به یه اغوش..به نوازش های گاه و بیگاه..
مثله یه گربه ی پشمالوی با نمک..!
همون حواشیه که یه رابطه رو درست پیش میبره ...
مرد؟
پیدا کردی؟
آهنگ قبلیتو بیشتر دوس دارم دیوونم میکرد.ضبطش کردم روزی ۵ وعده می خورمش.
جائی گذاشتمش ..خودم تنهائی میخورمش ..چند بارش هم نمی دانم ..
تو روبه راهی دردونه ؟
از مردی فقط پوست و گردنش را دارند...
وصدای کلفتش ...
به آن مرد با دست های درشت و پینه بسته و انگشتانی زمحت اما دلی رئوف هرگز انتظار قولی ازش نیست
ای جان مرد زحمت کش!!
شما لطف دارید
به چیتون ؟
چه آه ِ بلندی داشت این پستت بانو ...
آ ... ه ..
گاهی زن ماندن به این سختی ست میبینی ؟
سلام وب خوبی دارین اگه با تبادل لینک موافق باشین خوشحال میشم منو با اسم انتظار غروب(مرتضی)بلینکینو بگین با چه اسمی بلینکونمتون[گل]
مرگ .
شندی میگن بسوزه پدر تجربه؟! قضیه همونه چون راست میگن
برای کسب تجربه خوابیدن با یک مرد کافی ست ...
من با مرد نخوابیدم و نخواهم خوابید!!! مونثش هم همین طوره!
یعنی باکره ای ؟ (نگاه شوخ)