"علی آقای سو پری عاشق زن بود . گل فروش عاشق زن بود . مرد سیاستمدار عاشق زن بود . تاجر بزرگ شهر عاشق زن بود . جوان مهندس عاشق زن بود . استاد زبان عاشق زن بود. نویسنده عاشق زن بود . معدن چی عاشق زن بود. دندان پزشک عاشق زن بود ". مـَردهای بلاگش حتی
زن تنها بود .
همه و هیچ..!
هی کافه چی !
میزهایت را تک نفره بچین
نمی بینی همه تنهایند ...
تنهایی
یعنی گوشیت رو برداری
به 400 شماره ای که ذخیره کردی یکی یکی نگاه کنی
و یه نفرو پیدا نکنی که بتونی 10 دقیقه بهش زنگ بزنی و با هاش درد دل کنی
بدون اینکه نگران باشی که سرزنشت نمی کنه ...
جوانی ام را
در پیاده روهای شلوغ تنهایی
حراج کرده ام
شانه هایم را برده اند
اما قلب شکسته ام را به هیچ نمی برند ...
(من مدتی مسئول گشت سد معبر شهرداری بودم خواستم جابجا بشم تحمل دیدن بچه هایی که وسایلشون رو ضبط کرده بودند نداشتم
دیدن گریه اونها منو یاد جوانی غارت شده خودم می انداخت .)
اینقدر دوست دارم
دعوام کنه!
یهو بپرم بغلش کنم
محکم ببوسمش
طوری که یادش بره چی داشت می گفت ! ...
همه این مردها برای فرار از تنهایی عاشق زن بودند!
شاید زن هم باید عاشق شود تا احساس تنهایی نکند؟!
وقتی پای تلفن
میخوای خداحافظی کنی
ولی دلت نمیاد
من من می کنی و میگی راستی ...
میگه جانم
آروم می گی دوستت دارم
میگه : عزیز دلمی منم دوستت دارم
آخ که این چند ثانیه عشقبازی چقدر می چسبه ...
زندگی
یعنی 20 ساعت کنار هم بودن
شاید اگر 4 ساعت دیگر ببینمش
یک روز زندگی کرده باشم ...
غرورش اجازه نداد که تنها نباشد
به خاطر این بود که تنهایی را انتخاب کرد
ای بابا
تنهاییش بی علت نبوده.....وگرنه...
خوب زن لوسه دیگه این همه خواستگار داره ولی نمی خواد همون بهتره بمونه بترشه والا
چقدرررررررررر می فهممش زن را....
رویاها و روزهایش را....
همه بخوان تو رو
ولی هیچکی نفهمتت..
همون بهتر تنها بمونی
و با تنهایی سر کنی