بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

بانوی اجاره ای

بعضی آدمـــا رو بـــاید رو تـخـت شنـاخـت

پاشنه‌های بی‌آرام و معلق

 

"باید" می‌تواند کلمه‌ی بی‌رحمی‌ باشد. که خوب بلد است وقتی چند قدم مانده تا خانه ی مادربزرگشان، هی فشار ِ انگشتانِ ظریفش لای ِانگشت هایِ ناتوانت زوزه سر بکشد که : نه مامان ..نرو..یک کم دیگر بمان .../ ، مشتت را سفت بچسبد و با بیرحمی  بگوید: برو، نبین‌اش، نخواهش، دلتنگش نشو، یا بدتر، از پس تو بر نمی آید داشتنش.... و تو پا سست کنی و انگشتهای بی رمقت را با فشار ِ نازکی که دردش نیاید از دست های کوچولوش جدا کنی و بنشینی دو زانو رو به روش، بی که نگاهی بکنی توی چشمهای ِبی تاب و تـَـرش ... کلافه ، یقه ی پیراهن گلبهی ِشو صاف کنی و ... 

ادامه مطلب ...