« روا نبود ما محض حیابهچشمی و خاطرخواهی...دلِ سرمایِ سپیدهنزدهی سهماهِ پاییز، هفت فرسخ راهْ پشتِ وانتِ بیحفاظِ آقاهیبت سگلرزه بزنیم،شما خجسته آنجلو «شیرخدا» گوشکنید، آخرش بشوید مَحرم ِآقاهیبت! » ..