-
خماری
19 تیر 1390 15:12
ـ عزیزم بعضی کارها برای نکردنه( مخصوصاً از یک جایی، یک ساعتی، به بعد! ) ـ یعنی دستم نمیشه زد ؟!
-
حیاط خلوت
19 تیر 1390 05:52
- خسته شدی؟ _ نه؛ یه کم دیگه هم بازی کنیم. - اوکی! نوبت کیه عاشق باشه؟
-
عزیز؛ تعارف که نداریم
19 تیر 1390 05:11
جائی که ممکن است شو*رتت را در بیاری ، واجبی بزن
-
خانوم همسایه
18 تیر 1390 13:44
ـ ببین … اگه یه دفه دیگه بیام ببینم شوهرم وایساده تو بالکن و ژ ..ق میزنه ٬ حالا می خواد پنجره تون بسته باشه ٬ پرده ها هم کشیده ! میام ژ رت میدم درست متوجه شدی، یا لازمه که شب بهت تلفن کنم؟
-
کــَندیش بابا
18 تیر 1390 06:57
بهجای اینکه اینقدر فشارش بدی,از انگشتهای بیشتری استفاده کن
-
خیلی سئوال میکنی
17 تیر 1390 23:49
ـ ماشالله چه پـ ِست ونــائی ! میشه دست بزنم نه خیر ـ چی به شون میدی، اینقدری شدهن؟ ک .یر خر - که اینطور.
-
دلش او را می خواست
17 تیر 1390 04:22
زن شات آخر را فقط با خیال او سر کشید... تشکر ویژه : یاس وحشی عزیز ممنونم از همکاری در طراحی قالب و همچنین محمد و پدرام عزیز .
-
[ بدون عنوان ]
17 تیر 1390 01:43
نوشته هایی که کنارشون «» یا * دارن مال من نیستن بعضی ها هم که معروف بوده منبع نزاشتم ... یعنی باس بدونی مال یکی دیگه ست همین جور که خودم می دونم اوکی ؟ لینک به هیچ نوشته ائی نمیدم .. چون از اول ندادم .. فقط به اوردن اسم نویسنده کفایت میشه ! همین .
-
همیشه پای قلدری یک مرد در میان ست
16 تیر 1390 04:17
روی زمین زانو زد و تکه های شکسته فنجون رو بی توجه از بریدن دستش جمع کرد ، تمام دل تنگی هایش را با پیراهنش به کناری انداخت، و به خود نهیب زد : کمی غم، همیشه لازم است. کمی غم، همیشه لازم است. کمی غم، همیشه لازم است. کمی غم، همیشه لازم است. صورت زن خیس اشک بود .
-
از رویا تا رویا
15 تیر 1390 17:24
کاش گاهی فقط گاهی می شد اینقدر بدبین نبودی □ □ کاش گاهی فقط گاهی می شد اغوش بودی گرم و باز بی نگاهی حتی که چشمهایت همیشه راست می گویند که حتما داری فکر می کنی که چه و چه و چه و چه □ □ کاش گاهی فقط گاهی می شد که فکر نمی کردی ... اینقدر فکر نمی کردی □ □ کاش گاهی ... □ □ □ پس دست ِ کم پاهایت را به من بچسبان.
-
دنیا تمام شد
15 تیر 1390 04:23
زن خسته شده بود . فکرش خسته شده بود. آرزوهایش خسته شده بودند. اصلا همه چیز خسته کننده شده بود. □ □ همه چیز به هم خورده بود. نبودنش نیاز تعریف نداشت . زن تنها مانده بود. بیرون پنجره همه چیز آرام بود . فکرش را پرواز داد. فکرش پرواز کرد . پرواز کرد و باز هم پرواز کرد و عاقبت خسته از اینهمه پریدن بر بلندای درخت انجیر پیر...
-
دخترکان تازه عاشق
14 تیر 1390 12:08
تن شان پر از راز ست و قلب شان پر از شور؛ نیکبخت از خانه می روند و همیشه شوربخت باز می گردند !
-
که سوارت میشه
14 تیر 1390 03:20
نزار کسی ازت پــــُـر شه .
-
رابطه در بن بست
13 تیر 1390 16:32
ـ من .. بسه! ببین. گوشکن. ـ من ما نمیتونیم باهم باشیم. خب،؟ ـ من .. دیگه تموم شد. ـ من .. میدونی، واقعاُ دوستت داشتم. ـ من .. جدی میگم … ـ من .. جدی میگم، باورکن. ـ من .. گاهی میآم پیشت . خداحافظ عزیزم . [ صدای قدم هائی که دور میشد ] منم می خواستم همینو بگم عزیرم .. ـ من
-
اشتیاق
13 تیر 1390 04:57
مردها هر چقدرهم عاشق یه زن باشن، باز هم این قابلیت و دارن تا از بودن با بقیه زن ها هم لذت ببرن.
-
بخورم تورو
12 تیر 1390 18:24
طعم لبای نازک و زبون نرمت مث کاکائوی یخ زده ای می مونه که تا تو دهن میزاری آب میشه !
-
شک
12 تیر 1390 13:26
وسط اومدن و رفتنای تند و تند و شالاپ شلوپ های صدا دار ـ عزیزم خیلی راحت حال میکنی، به کس دیگهای هم میدی ؟ + وحید جان سپاسگذارم از وقتی که برام گذاشتی / ایمیلم و یه ادم بی شعور هک کرده مجبور شدم اینجا برات بنویسم
-
نوبت ِ من ِ
12 تیر 1390 03:13
ببینم، یعنی تو میخوای تا آخر مهمونی زنت رو محکم تو بغلت بگیری؟ صرفا جهت اطلاع : قالب های اینجا رو دوست ندارم /
-
یه وقتی داشتم
11 تیر 1390 19:24
دوسِت ندارم .
-
یکی بود.یکی کم بود
11 تیر 1390 11:50
بعد از دوست داشتن همیشه به گ...ه خوردن می افتی
-
باید عادت کنم
11 تیر 1390 03:04
به سردی نگاهی که شاید برای روزی، لحظهای، بوسهای… مال من بود!
-
در همه چی غمی ست
10 تیر 1390 14:13
حتی در آبی که ریخته میشود روی دست هایت و نگاهی .. تا تو دست هایت را بشوئی ! + دستهایی که بوی خیس ِ زنی می دهد /
-
عشق و عاشقی و زهر مار
10 تیر 1390 01:05
با هر کـَسی خوابیدم ، جز وحشتم نیفزود جز وحشتم نیفزود جز وحشتم نیفزود جز وحشتم نیفزود یا سفت میگیردت که زیرش بخوابی و حامله شی . یا سفت میگیردت که زیرش بخوابی و حامله شی .
-
تنهام
9 تیر 1390 17:17
میزی که دورش پُر نباشه شاید برای شکستن ست، پرده ها را باید کشید و یک نخ سیگار روشن کرد، اتاق پر از خاکستریهای رنگی است.
-
برباد رفته
9 تیر 1390 11:22
بعضی ها کاری باهات می کنن که همینجوری سر خود به گا می روی ! + آدم هایی که می تونن منو اینجوری عمیق و طولانی ناراحت کنن رستگار نخواهند شد !
-
دلم ازت صاف نمیشه
8 تیر 1390 21:36
اگه دو نفر به قیمت دوستی مجبور بشن تا آخر عمر به هم دروغ بگن ، بهتره تنهایی بشینن و به چیزهایی فکر کنن که دوست دارن .
-
مرتیکه ی جی نده !
8 تیر 1390 19:52
ای که از کوچهء معشوقهء ما می گذری، معشوقه تان خانهء ماست!
-
حیف..ولی به درک که دوستم نداری..
8 تیر 1390 11:18
هیچ کس اونقدر زرنگ نیست که همیشه اشتباه کنه...
-
سوسه
7 تیر 1390 19:02
از آدمــایی که "یکی" رو مدیــون خودشون میدونن بـــدم میاد. البته این به این معنی نیست که از آدمایی که خودشون رو مدیون "یکی" میدونن خوشم میاد آ. صرفا جهت اطلاع : مَن یا "گه" رو میخورم، یا کنارش یا پاش یا روش وای میستم.
-
دستای شورتی
7 تیر 1390 01:15
سردش بود .با عجله لباس خوابش را می پوشد و می خـــــزد زیر پتو. بالشش را زیر سرش تا می کند و رمان را دستش می گیرد و از بالای فنجون قهوه ش شروع می کند به خواندن " خنکی پتو و ملحفه ها همیشه تحریک کننده ست " هر سطر کتاب در ذهنش نقشی می سازد. خطوط کتاب جان می گیرد و از جلوی چشمش می گذرد. هرچه بیشتر پیش می رود...